این متن نامهای است که از پسر حسن روحانی پس از خودکشی در لندن در سال ۱۹۹۲ به جای مانده است؛ این نامه توسط مراجعین پناهندگی در اختیار روزنامهها قرار گرفت. در ابتدا روزنامهها اعلام کرده بودند دلیل خودکشی، مسائل عشقی بوده است، اما بعدها این نامه در روزنامه عربی «الشرق الأوسط» به چاپ رسید که مشخص میکرد دلایل خودکشی او نه مسائل عشقی که مرتبط با پدر و کارنامه سیاه و تباه او بوده است:
«من از دولت شما، دروغ شما، فساد و دینتان متنفرم؛ من از این زندگی اینچنینی شرم دارم؛ من مجبورم به دوستانم مرتب دروغ بگویم که پدرم شریک چنین وضعی نیست و مردم را دوست دارد، در حالی که این دروغ است. از اینکه پدرم دستبوس خمینی میشود احساس بیماری میکنم.»
حسن روحانی برخورد تندی با خودکشی پسرش از خود نشان داد و آن را خلاف دین اسلام خواند؛ اما پیکر فرزندش را در نزدیکی مزار خمینی به خاک سپرد.
چجوری کسی که فکر خانواده اش نبوده ، میتونه فکر مردم باشه ؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر