۱۳۹۲ شهریور ۷, پنجشنبه

143 مورد اعدام پس از انتخابات در ایران


بنا به گزارشها، رژیم سیاه اندیش جمهوری اسلامی در يک اقدام جنایتکارانه 5 زندانی را بطور جمعی در قم بدار آويخت. بدين ترتيب شمار اعدامهای بعد از نمايش انتخابات رياست جمهوری دستکم به 143تن بالغ می شود که 40مورد آنها بعد از سر کارآمدن آخوند شیاد حسن روحانی است.

هموطن مسئولیت پذیر این هنوز آغاز دوره ریاست حمهوری آخوند شیاد حسن روحانی ست. بدون تردید وی نیز هیچ آلترناتیوی برای بهبود وضعیت مردم ندارد. به چرندییات مسئولین دولتی که جملگی آنها را لاتهای چاقوکش تشکلیل داده اند، گوش فرا ندهید.
اگر می خواهید وضعیت شما و خانواده تان بهبود پیدا نماید ، باید به خیابانها بیایید و حقتان را با کار جمعی و سازمان یافته از حلقوم مثلث آخوند، بازرای و پاسدار بیرون بکشید.
اقتصاد ورشکسته رژیم را نمی توان با آوردن چند مهره مزدور و قاتل ترمیم نمود.
مثلث آخوند، بازاری و پاسدار به انتهای خط رسیده است، اما مطمئن باشید، که این جنایتکاران بدین سادگی قدرت را رها نخواهند کرد . اینان اگر ضروتش ایجاب نماید، میلیونها نفر از مردم بی گناه ما را برای ماندگاری خود بر مسند قدرت قربانی خواهند کرد.
به امید نیروهای سیاسی خارج از کشور ننشینید، اگر می خواهید تغییر و تحولی در جامعه بوجود بیاورید، باید بخودتان اتکا کنید.
با مشارکت سازمان یافته شماست که می توان این رژیم ددمنش را را از صحنه سیاسی ایران برای همیشه نابود ساخت.
سرنگونی رژیم در گرو کار جمعی و سازمان یافته شماست.


آرین میرذوالفقاری : حامیان مادران پارک لاله و دفاع از زندانیان سیاسی / استکهلم








فرض کن مُردی و رفتی بهشت!

در پیرامون بهشت...

فرض کن مُردی و رفتی بهشت! 




و امروز پنجاه میلیاردمین روزيه که از خواب پا میشی، دور تا دورت پنجاه تا حوریه و بیست و دو تا حوری دیگه هم چون تصمیم گرفتی دیشب رو برای تنوع هم که شده توي کاخ کوچيکتری بخوابی، توی اتاق جا نشدن و توی راهرو منتظرن.
از اتاق خارج میشی و با امام حسین دیدار میکنی؛ به امام حسین سلام میکنی و برای بار پنجاه میلیاردم بهش میگی که واقعاً شما در کربلا کولاک کردید! (البته هیچوقت هم نمیتونید برگردید بهش بگید: خودمونیم، حالا همچین کار خاصی هم نکردی؛ دعوا کردی و کتک خوردی!)
حالا معلوم هم نیست کی به کیه تو بهشت! فقط شما و امام حسین که توی بهشت نیستین، میلیاردها نفر دیگه هم هستن. کسايی که موقعیتشون در پنجاه میلیارد سال قبل، از تو بخاطر اینکه مثلاً در هجده سالگی رفتن جبهه و کشته شدن، برای همیشه بهتره و تو هم هیچ كاري برای بهبودي اوضاع فعلي نميتوني بکني! (زمان تو هم كه اصلاً جبهه نبوده كه!)
اونطرف تر هم جمعی نشستن و به درسهای قرآن آقای قرائتی که هیچوقت تموم نمیشه گوش میکنن!
خدا هم هر چند وقت یکبار میاد و یک سخنرانی شبیه کنسرت برگزار میکنه؛ همه هم همیشه با خدا موافقن!
روزی هشتصد بار هم با حوری ها و غلمان ميخوابي! هر روز هم غذاهای خفن میخوری و کلی شیر و مشروب و عسل میخوری!
تو و همه اهالی بهشت هم بعد از دویست سیصد سال دانشمند میشین! نه مشکلی هست که حل کنین و نه چالشی پیش رو دارین!
مثل یک شاهزاده میشين که باباش خداست! 



واقعاً این ایده بهشت و خوب بودن بهشت، زیادی کوته بینانه نیست؟
آخه میشه اینجوری زندگی کرد؟ من تضمین میکنم هر کی بره بهشت، آرزوی اینکه بتونه خودکشی کنه به دلش میمونه، ولی حتی حق خودکشی هم نداره!
از این مضحک تر اینه که تموم اين خيال پردازيها واسه مردها عنوان شده! (اگه فكر ميكنين دروغ ميگم، يه آيه راجع به وعده هاي بهشتي قرآن واسه زنها به من نشون بدين!)
من نمیدونم کسايی که حیات جاوداني پس از مرگ رو اختراع کردن، چرا فکر میکردن كه محدود بودن زندگی، اونو بی ارزش میکنه!؟

در واقع ارزش هر چیزی به خاطر محدود بودنشه. بنابراین این مرگه که زندگی رو با ارزش میکنه.

کاش کمی اندیشه کنیم...

۱۳۹۲ مرداد ۳۱, پنجشنبه

مادر حسین رونقی ملکی (وبلاگ نویس زندانی) در حمایت از فرزندش در اعتصاب غذا به سر می‌برد

 مادر حسین رونقی ملکی در حمایت از فرزندش که از ۱۸ مرداد ماه در اعتصاب غذا به سر می‌برد، از روز گذشته دست به اعتصاب غذا زده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی به دلیل آنچه «بی‌عدالتی از سوی مسئولان قوه قضائیه» از سوی نزدیکان وی خوانده شده است؛ دست به اعتصاب غذا زد.
مادر این زندانی سیاسی اظهار داشت: «تا دستیابی حسین به مرخصی درمانی و شکستن اعتصابش، وی نیز در همراهی با فرزندش به این اعتصاب ادامه خواهد داد.»

وضعیت جسمانی حسین رونقی نیز وخیم گزارش شده است و او از دو روز قبل علاوه بر مشکلات عدیده جسمانی که از آن رنج می‌برد هم اکنون به تب شدیدی دچار شده است.

آرین میرذوالفقاری : سه شنبه های اعتراضی مقابل سفارت ننگین جمهوری اسلامی_استکهلم

۱۳۹۲ مرداد ۲۴, پنجشنبه

چرا هر جا سخن از تروریست و خرابکاری است نام مسلمانان میدرخشد ؟



وقتی به دوستان مسلمان می گویی گروههای القاعده و طالبان و تروریست هایی که دست به عملیات انتحاری می زنند همگی مسلمان هستند بلافاصله به شما می گویند : 
نه اینها مسلمان نیستند ! اینها افراطی اند ... اینها از اسلام برداشت بد کردند ! اینها معنی اسلام رو نفهمیدن !!!

سوالی که مطرح میشه اینه که دوستان عزیز چرا ما این چنین پدیده هایی در سایر ادیان نداریم ؟!

تا به حال شنیده اید یک بهایی به خود بمب ببندد و خود را منفجر کند ؟!

تا به حال فیلمی را دیده اید که در آن یک مسیحی ، خبرنگار اروپایی اسیر گرفته را به نام پسر پدر روح القدس گردن بزند ؟!


تا به حال شنیدید یک زرتشتی ، یک بودایی ، یک هندو ، آسوری و ... از این قبیل، به نام دین دست به چنین کارهایی بزند ؟!

چرا در بقیه ادیان، کسی این برداشت های بد را ندارد ؟!



چرا این ها همه اش مختص اسلام است ؟!

اگر واقعا اسلام راه راستیست و از جانب خدا، پس چرا انسان تربیت نمی کند ؟!


مگر می شود از کلام حقیقی خدا برداشت بد و غلط کرد ؟

من طرفدار ادیان دیگر نیستم. ولی تا به حال شنیدید در ادیان دیگر در کتاب های مقدسشان دستور به کشتن و بریدن گردن و دست و پا و انگشت مخالفان رو بدهند ؟

وقتی در کتاب قرآن بارها و به کرات شاهد چنین دستورهایی هستیم دیگر چه انتظاری از رهروان این دین می توان داشت ؟



۱۳۹۲ مرداد ۲۳, چهارشنبه

بگفته یکی از اعضای خانواده صارمی هدف بازجویان شکنجه افراد خانواده در مقابل دیدگان به اصطلاح متهم پرونده است !



فعالان در تبعید: هفته ها از بازداشت حسن صارمی، حامد و شهلا صارمی، طی هجوم ماموران به منزل شان می گذرد و کماکان خبری از بازداشت شدگان در دست نیست.
یک عضو خانواده صارمی معتقد است که دستگیری خانوادگی برای فشار روحی ،شکنجه روانی و اقرار به کارهای نکرده مییاشد.
وی در قسمتی از این نامه که در اختیار” کمپین صلح فعالان در تبعید” قرار گرفته ، نوشت:
” شکنجه افراد خانواده  در مقابل دیده گان دیگر اعضاء ؛ و در نهایت گرفتن اعتراف علیه خود زندانی و دیگر اعضای خانواده و اعترافات تلویزیونی از اهداف بازجویان ؛ شکنجه گران و مسئولین مافوق است .در این راستا از هر گونه دستگیری ؛ زندان و سربه نیست کردن آزادیخواهان و مبارزان ابایی ندارد.”
متن کامل این نامه که توسط یک عضو خانواده صارمی نوشته شده ، به شرح زیر است:

دستگیری و زندانی کردن خانواده حسن صارمی مبارز اجتماعی و فعال حقوق کودکان 45 ساله ؛ دو فرزندنش حامد 23 ساله وشهلا 32 ساله
 روز پنج شنبه 16 خرداد 92 شش مأمور وزارت اطلاعات به سرکردگی آخوند علوی سربازجوی بند 209 به منزل آقای حسن صارمی مراجعه و ضمن دستگیری وی و دو فرزندش حامد و شهلا ؛ لب تاپ ؛ تلفن های همراه و مدارک شخصی آنان را با خود می برند.
از آن روز تا کنون حسن صارمی تنها یک مکالمه کمتر از دو دقیقه با خانواده اش داشته و از شهلا و حامد خبری در دست نیست .
دستگیری و جداکردن افراد آگاه و شرافتنمند از خانواده و جامعه به عنوان یک حق و امتیاز بی پرس و جو برای این حکومت در آمده حاکمیتی که مسئول کشتار دهها هزار انسان آزادیخواه و شرافتمند بوده و بالاترین تعداد اعدام و کشتارها را هر ساله در بین تمامی کشورهای جهان دارد.
تمامی این اقدامات برای حفظ نظام استثمارگر کنونی و غارت منابع و سرمایه های نفتی است ؛ تا حداقل نان و زندگی شرافتمندانه را از مردم دریغ نماید .
هیچ سازمان بیطرف ؛ نهاد آزاد و تشکیلاتی نیست که به این جنایت ها و بی حقوقی هایی که انجام می شود نظارت داشته باشد. پس از دستگیری و بستن کلیه ارتباط ها و روزنه های اجتماعی ؛ با فشار وشکنجه ؛ سناریو سازی شروع می شود اتهاماتی که می زنند شامل دو قسمت است :
اعمالی بفرد نسبت داده می شود که در تمامی عمر خود بی خبر بوده است و باید به آنها اقرار کند تا خوراک برای به اصطلاح قاضیان اما در واقع شکنجه گران و مأموران اعدام ) صلواتی ها ؛ مقایسه ها ؛ حدادها و ……… ( تهیه و ماشین سرکوب و جنایت رژیم نشان دهد که همچنان با قدرت کار میکند.
بخشی از اعمالی را هم که بعنوان اقدام مجرمانه و یا جرائم امنیتی به افراد نسبت می دهند ؛ جزئی از ویژگی و شخصیت انسانی افراد زندانی و جزو شاخص های عملکرد وی بعنوان یک انسان آگاه ؛ شرافتمند و آزادیخواه است .
که همان دفاع از آزادی ؛ عدالت اجتماعی و دمکراسی است ؛ اما رژیم مدعی است که انجام آن مخالف ارکان امنیتش بوده و نظام را به لرزه می اندازد .
بی اطلاعی در دستگیری ؛ بی اطلاعی در شکنجه گاهها ؛ فشارهای روحی ؛ و جسمی و گاه مرگ بی صدا و خاموش اسیر ؛ ساز وکارمعمول برای استمرار این حکومت است . شکنجه افراد خانواده  در مقابل دیده گان دیگر اعضاء ؛ و در نهایت گرفتن اعتراف علیه خود زندانی و دیگر اعضای خانواده و اعترافات تلویزیونی از اهداف بازجویان ؛ شکنجه گران و مسئولین مافوق است .در این راستا از هر گونه دستگیری ؛ زندان و سربه نیست کردن آزادیخواهان و مبارزان ابایی ندارد.
در حالیکه طبق قانون خودشان می بایست در 24 ساعت دستگیری تفهیم اتهام نموده و با توجه به اینکه دستگیر شده گان اعضای یک خانواده بوده و محیط زندگی و کسب و کار مشخصی دارند ؛ آنها را تا برقراری دادگاه آزاد نماید و دادگاه نیز بیطرف و صالحه نه از قضات بازجو ؛ شکنجه گر و جلاد و – -
با حضور هیأت منصفه برگزار شود.
دفاع از آزادی و حیات هر انسان ؛ دفاع از حقوق مشروع و انسانی ؛ شفافیت کامل مراحل بازجویی ؛ و حق داشتن وکیل و محاکمه دریک دادگاه عادل و با حضور هیأت منصفه و حق دادخواهی و اعلام جرم بر علیه جانیان و متجاوزان به حقوق بشر ؛ وظیفه انسانی کلیه انسان های آزادیخواه است تمامی این اعمال ضد بشری یک به یک به پای کلیه مقامات مؤثر و مسئولین جمهوری اسلامی ؛ مجریان و شکنجه گران ثبت می شود.
 آنان در پیشگاه مردم می بایست پاسخ تک تک این اعمال را بدهند و از این تقدیر هیچ راه گریزی نیست.
برای تمامی آمران و عاملان و مسئولین با جزء جزء اعمال جنایت کارانه ؛ دادخواست تنظیم خواهد شد
و می بایست پاسخگوی جنایت های خود در دادگاههای صالحه و با حضور هیأت منصفه باشند.
روز محاکمه آمران و عاملان جنایت ها نزدیک است و گذشت چند سال تا برقراری محاکمه ؛ همچون لحظه و رعدی در گستره تاریاست.
دهه هاست که پوسیده گی ؛ فساد ؛ ناکارآمدی و تمامی هستی مخرب و ضد بشری این حکومت در جلوی چشم جامعه انسانی وجهان قرار گرفته و تلاش می کند که با سرنیزه برقرار بماند .
حربه ای که نا کارآمدی و سستی تاریخی آن برای کودن و ارتجاعی ترین جنایتکاران نیز روشن شده است .
فریاد مبارزین در بند را به گوش همه مردم ایران و جهان برسانیم تمامی مراجع و مراکز و سازمان های حقوق بشری و حامیان حقوق بشر و انسانی می بایست با پیگیری های جدی ما به تحرک در آمده و
بر جمهوری اسلامی که زبانی جز زور نمی فهمد فشار وارد کنند .
حقوق زندانیان ؛ حقوق زندگی همگان است ؛ دفاع از آن دفاع از حقوق حیات آگاهانه و شرافتمندانه انسانی است.

۱۳۹۲ مرداد ۲۱, دوشنبه

نمادی از یک حکومت دیکتاتوری ... آنقدر اعتصاب غدا کنید تا بمیرید (پاسخ جلادان رژیم به زندانیان سیاسی)

بیش از دوهفته از آغاز اعتصاب غذای ابوالفضل عابدینی می‌گذرد. این زندانی سیاسی در اعتراض به تبعید غیر قانونی‌اش به زندان کارون اهواز دست به اعتصاب غذا زده؛ اعتصابی که تا کنون پیگیری هیچ یک از مسوولان قضایی را به دنبال نداشته است. روز یکشنبه ۲۰ مرداد حسین رونقی ملکی، دیگر زندانی سیاسی زندان اوین هم در نامه‌ای خطاب به عابدینی، هم‌بند سابقش از آغاز اعتصاب غذای خود خبر داد و نوشت: "من در اعتراض به بی‌توجهی مسئولان به جان و سلامت انسان‌ها، عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی بیمار، افزایش فشار بر خانواده‌ام، تبعیدهای خودسرانه و غیرقانونی زندانیان سیاسی بی‌گناه و قرار دادن اجباری آن‌ها در شرایط غیرانسانی، بی‌خبری از برخی از زندانیان و همچنین در اعتراض به تداوم قانون ستیزی‌ها و ناروایی‌ها اعتصاب غذا خواهم کرد هر چند این روش را نادرست و اشتباه می‌دانم و تبعات سنگینی برای من در پی خواهد داشت."
اعتصاب غذای این زندانی سیاسی با توجه به سابقه بیماری حاد وی نگرانی زیادی در بین فعالان حقوق بشر و خانواده وی برانگیخته است. زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی با ابراز نگرانی از وضعیت سلامت او به "روز" می‌گوید: "دوشنبه قبل به دیدن حسین رفتم. می‌گفت کلیه راستش چهارشب است درد می‌کند و از شدت درد خوابش نمی‌برد. همان روز به من گفت می‌خواهم اعتصاب غذا کنم، التماس کردم، گفتم حسین نه، تو را به خدا اعتصاب نکن، به او گفتم می‌روم دادستانی ببینم چه می‌گویند انشاءالله برای عید فطر به تو مرخصی می‌دهند."
خانم موسوی ادامه می‌دهد: "به دادستانی مراجعه کردم، اشک ریختم و از معاون دادستان خیلی خواهش کردم. چند نفر از اعضای خانواده دیگر زندانیان هم آنجا بودند، شاهد هستند. گفتم تو را به خدا به این بچه مرخصی بدهید، من از این راه دور، از آذربایجان آمدم. مساله بیماری حسین و دردهای کلیه راستش را توضیح دادم و خواهش کردم مرخصی بدهند تا او را برای معالجه پیش پزشک ببریم؛ گفتند نمی‌شود. به آقای خدابخش گفتم پس می‌خواهید چه کار کنید؟ می‌خواهید بکشیدش؟ همانطور که خودتان گفتید؟ گفت شاید هم همینطور است."
از مادر این زندانی سیاسی می‌پرسم مگربه حسین رونقی گفته بودند که تو را می‌کشیم؟ پاسخ می‌دهد: "حسین به یکی از مسئولان زندان گفته من اعتصاب غذا می‌کنم، گفته فکر کردید چه می‌شود؟ می‌میرید و جریان چند روز دیگر هم تمام می‌شود، می‌رود. من به آقای خدابخش گفتم می‌خواهید این اتفاق بیفتد؟ گفت شاید هم همینطور است."
زلیخا موسوی اضافه می‌کند: "گفتند مرخصی نمی‌دهیم.تنها می‌شود در زندان تحت درمان باشد. گفتم چندبارتحت درمان قرار گرفته و بیمارستان رفته و عمل شده، دوباره او را به زندان برگرداندید و دوباره بیماره او عود کرده، این بارکلیه راستش درد می‌کند. آقای خدابخش گفت نه، آقای دادستان گفته‌اند به حسین مرخصی ندهید. گفتم من این همه راه از آذربایجان می‌آیم، شما به حرف من گوش نمی‌دهید. چهار سال است که در خانه شما را می‌زنم، جایی نمانده که در این مدت برای پیگیری کار حسین به آنجا نرفته باشم. هر بار می‌روم خواهش می‌کنم، گریه می‌کنم، جواب من را نمی‌دهند."
مادر حسین رونقی ادامه می‌دهد: "گفتند چرا با رسانه‌ها صحبت می‌کنید، گفتم خودتان باعث می‌شوید. گفتم اگر شما حرف من را می‌شنیدید من حرف نمی‌زدم، من یک مادرم؛ چهار سال است که دارم عذاب می‌کشم. گفتم شما چرا انقدر بی‌رحم هستید آقای خدابخش؟ ماه رمضان در این هوای گرم از راه دور آمده‌ام هر قدر التماس می‌کنم اصلا جواب من را نمی‌دهید"
خانم موسوی با تاکید بر شرایط نامناسب جسمی پسرش می‌گوید: "دکتر گفته حسین باید مواد غذایی خوب مصرف کند اما در زندان که چیزی پیدا نمی‌شود. حسین گفته بود مامان دیگر طاقت ندارم؛ این ها من را اذیت می‌کنند. به خدا نمی‌دانید چقدر دارم عذاب می‌کشم. به خدا نمی‌دانید سال گذشته که اعتصاب غذا کرد و کارش به بیمارستان و عمل کشید ما چه کشیدیم، پیر شدیم، چقدر عذاب کشیدم، مامورهای بیمارستان به احوال من گریه می‌کردند."
مادر این زندانی سیاسی با گریه ادامه می‌دهد: "وقتی که شنیدم اعتصاب غذا کرده، نمی‌دانستم چه کار کنم. به خدابخش معاون دادستانی گفتم مگر پسر من چه کار کرده؟ بچه‌های بی‌گناه مردم را زندانی کرده‌اند.من مادرم، چه کار کنم؟ شما گفتید ما راه پیغمبر را می‌رویم، به خدا آنها اینطوری نبودند. پیغمبر به دشمنانش هم احترام می‌گذاشت، مریض بودند می‌رفت عیادتشان. آقای خدابخش چرا این کار را می‌کنید؟"
خواسته زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی ملکی این است که به پسرش مرخصی استعلاجی بدهند. او در پایان در حالی که اشک می‌ریزد می‌گوید: "چرا این کارها را می‌کنند؟ فقط می‌خواهند حسین را بکشند همین."
حسین رونقی ملکی در آذر سال ۱۳۸۸ در شهر ملکان استان آذربایجان بازداشت و به تهران منتقل شد. او که با نام مستعار بابک خرمدین وبلاگ می‌نوشت، یکی از معترضان به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران بود. این زندانی سیاسی همچنین از مسئولان کمیته مبارزه با سانسور بوده که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، به ۱۵ سال زندان محکوم شده است.

دعا کنید اعتصاب پسرم بشکند
ابوالفضل عابدینی زندانی سیاسی و شاهد شکنجه‌های ستار بهشتی هم شنبه پنجم مرداد ماه به زندان اهواز تبعید شد. این نخستین بار نیست که ابوالفضل عابدینی تبعید می‌شود؛ او در آبان ماه گذشته نیز به زندان کارون اهواز منتقل شده بود. این اقدام در پی کشته شدن ستار بهشتی، وبلاگ نویس منتقد حکومت، و پس از آن صورت گرفت که آقای عابدینی در حضور بازپرس، آثار شکنجه بر بدن ستار بهشتی را تایید کرده بود.
او در اعتراض به تبعید خود هنگام خروج از زندان اوین اعلام اعتصاب غذای نامحدود کرد و گفت تا زمان بازگشت به زندان اوین اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد. حالا بیش از دو هفته از اعتصاب غذای نامحدود وی در اعتراض به تبعید غیر قانونی خود می‌گذرد و نگرانی‌ در مورد وضعیت سلامتی و شرایط نگهداری او در زندان کارون شدت گرفته است.
ساره عیوضی، مادر ابوالفضل عابدینی هم در گفت‌وگو با "روز" تاکید می‌کند که این زندانی سیاسی در آخرین ملاقات با خانواده‌اش بسیار ضعیف و رنجور شده و حتی با اصرار و خواهش خانواده هم حاضر به شکستن اعتصاب غذا نشده است. خانم عیوضی ادامه می‌دهد: "یک‌بار به انفرادی می برندش، یک بار به حکمش اضافه می‌کنند. 4 سال است که سرگردانیم. خسته شدیم انقدر نامه نوشتیم، انقدر مراجعه کردیم. خواسته ما این است که به تهران برگردانده بشود، زندانی‌اش کم و در نهایت آزاد بشود."
به دنبال انتقال ابوالفضل عابدینی به زندان اهواز، ۴۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در بیانیه‌ای به این اقدام اعتراض کردند و خواستار بازگرداندن وی به این زندان شدند.
در این بیانیه با اشاره به اینکه ابوالفضل عابدینی، چهار سال است در حبس بدون مرخصی به سر می‌برد، آمده است: "وی به عنوان یک فعال ایراندوست، در عنفوان جوانی، صرفا به دلیل پیگیری مجدانه اهداف و منافع ملی و فعالیت‌های حقوق بشری، همچون بسیاری دیگر از کوشندگان جنبش سبز دستخوش احکام شدید و ناعادلانه شده و به دوازده و نیم سال حبس محکوم گردیده است."
ساره عیوضی مادر این زندانی سیاسی به "روز" می‌گوید: "پسرم بیماری قلبی و کلیه دارد. زندان اهواز، زندان سیاسی و امنیتی نیست. لااقل تهران در بند سیاسی بود. اینجا مجرمان سرقت و اعتیاد و قتل نگهداری می‌شوند. امکانانتش هم کم است."
خانم عیوضی هم با گریه ادامه‌ می‌دهد: "دعا کنید برایش، دعا کنید زودتربه تهران برگردد و اعتصاب غذایش را بشکند. این ۱۳ سال زندانی که برایش بریدند انقدر به ما فشار نیاورده که این ۱۵ روز اعتصاب غذا آورده است. ما خیلی نگرانیم و تحت فشاریم."
این زندانی سیاسی پیش‌تر در نامه‌ای به آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه از اعمال خشونت نسبت به خودش خبر داده و نوشته بود: "از تشریفات بازداشت متهم که بگذریم، وقتی ضربات کابل بر کف پاهای نحیف من وارد می‌آمد و زیر ضربات مشت و لگد به خود می‌پیچیدم، بار دیگر مفاد حقوق شهروندی و حقوق متهم در برابر چشمان و ذهن، تن به رقص می‌آمد که چگونه ضابط های که خود را ماموران دستگاه عدلیه می‌دانستند، آن همه را به سخره گرفته بودند."

ابوالفضل عابدینی فعال حقوق بشری و کارگری، فروردین ۸۹ توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهام "ارتباط با دول متخاصم، فعالیت‌های حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه‌های بیگانه" به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. او یک سال بعد از صدور حکم اول، بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه‌ به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد.

۱۳۹۲ مرداد ۱۶, چهارشنبه

ریدم تو روح رهبر ....امیدرضا میرصیافی وبلاگ‌نویس اصفهانی در زندان اوین و در سن ۲۸ سالگی کشته شد!



امیدرضا میرصیافی فعال فرهنگی و وبلاگ‌نویس اصفهانی بود که توسط دادگاه انقلاب ایران به اتهام توهین به روح‌الله خمینی و علی خامنه‌ای به دو سال حبس محکوم شده و نهایتا در زندان اوین و در سن ۲۸ سالگی کشته شد.

امیدرضا میرصیافی به دلیل انتشار مطالبی بر ضد کلیت حکومت اسلامی به ویژه شخص روح الله خمینی و سید علی خامنه ای و همچنین نوشتن طنزهایی بر ضد امامِ زمانِ شیعیان در وبلاگ شخصی اش به نام روزنگار، در آبان ماه ۸۷ به دو سال و شش ماه حبس محکوم گردیده، و سرانجام در ۲۸ اسفند ۱۳۸۷ زیر شکنجه عوامل زندان به قتل رسید.

خواهر این جان باخته، وضعیت جسد او را اینگونه توصیف کرده است:

ما صبح فردایی که خبردار شدیم، رفتیم برای شناسایی جسد. من خودم جسد را دیدم. گوش سمت چپ خونریزی شدید داشت. بینی اش پر از لخته‌های خون بود. صورتش کبود بود. پشت کتف‌ها کبود بود و پشت کمر، و ظاهرا قسمت پشت گوش آن قسمت، جمجمه شکستگی هم داشته، طوری که آن ملافه‌ای که جسد را پیچیده بودند کاملا خونی شده بود قسمت زیر سر. بعد آنجا جسد را به ما تحویل دادند فرستادیم پزشکی قانونی کهریزک، چهار ساعت طول کشید، ظاهرا کالبد شکافی انجام شد به ما توضیح خاصی ندادند. یک فرمی به ما داده شد که داخلش توضیحاتی خواسته بودند از سوابق بیماری امید که ما همه را رد کردیم، ایشان نه بیمار بود نه معتاد بود و نه هیچی. بعدش یک قسمتی نوشته بود که آیا شما شکایتی دارید؟ من هم نوشتم که بله. البته افرادی آنجا بودند می‌گفتند که اگر بنویسید شکایت دارید جسد را ممکن است تحویل تان ندهند. من هم آنجا گفتم که اصلا جسد را نمی‌خواهم تحویل بدهند و جسد امید به چه درد من می‌خورد؟ من نوشتم ما شکایت داریم، مسئولین زندان اوین مقصر هستند این قتل مشکوک است و باید پیگیری شود و امضا کردم. بعد از چهار ساعت جسد را برای تدفین به ما تحویل دادند موقعی هم که داشتند پیکر پاکش را شستشو می‌دادند هنوز گوشش داشت خونریزی می‌کرد. در حالی که اینها به ما گفته بودند که ایشان قرص خورده، فشارش افت کرده و فوت کرده در حالی که کسی که فشارش افت کنه، پدر من سی سال بهیار بیمارستان سینا بوده، چنین چیزی نمی‌تواند صحت داشته باشد و ایشان قطعا کتک خورده، این را مطمئن هستم...!


امیدرضا میرصیافی درست در بحبوحه انتخاباتی سال ۸۸ و به دلیل تبلیغ بر ضد حکومت و فعالیت در زمینه تحریم انتخابات دستگیر، محکوم و به قتل رسید!

به امید آگاهی و پیروزی 

۱۳۹۲ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

محمد رضا پورشجری : در صورت مرگ در زندان؛ بدنم را کالبد شکافی کنید !



فعالان در تبعید: محمد رضا پورشجری، نویسنده وبلاگی با عنوان گزارش به خاک ایران است که در ۲۱ شهریور ماه ۱۳۸۹ ؛ بی وقفه و بدون مرخصی زندانی بوده است ؛ در آخرین گفتگو با دخترش میترا پورشجری ، درخواست کالبد شکافی پس از مرگ احتمالی در زندان کرده است.
وی که پنجاه و دوسال سن دارد و از بیماری‌های متعددی هم‌چون مشکلات تنفسی، ضعف بینایی، دیسک کمر، نارسایی کلیوی، درد معده و سوءتغذیه رنج می‌برد، در مهر ماه سال گذشته او بر اثر حمله‌ی قلبی در زندان تحت عمل آنژوگرافی قرار گرفت .
میترا پورشجری دختر این زندانی سیاسی پیشتر به خبرنگار “سودویند“، گفته بود: پدرم یازده ماه پیش علیرغم بیماری هایی همچون سنگ کلیه ، ورم پروستات ، دیسک کمر ، مشکلی بینایی و سرگیجه ؛ به یکباره ایست قلبی کردند و به گفته پزشکان نیاز مبرمی به عمل قلب باز دارند.
وی درباره درخواست از مسئولین زندان برای درمان پدرش توضیح داد : “بارها برای گرفتن مرخصی استعلاجی اقدام کردیم ولی متاسفانه جوابی نگرفتیم و حتی زمانی که از طرف پزشکان تایید شد که ایشان باید به بیمارستان منتقل شوند و عدم تحمل کیفرخواست شامل حالشان می شود ، ولی باز هم اعتنایی نکردند و پدرم هم چنان در همان وضعیت به سر می برد.”
آقای پورشجری در آخرین گفتگو با دخترش تاکید کرد ، پزشکان زندان برای بهتر شدن وضع جسمی او تنها اقدام به تزریق داروهایی کردند که اسم آن داروها برای وی نیز ناشناخته بوده است.
میترا پورشجری دختر این وبلاگ نویس در بند ، در گفتگو با “کمپین صلح فعالان در تبعید” می گوید: “پدرم طی تماسی تلفنی اعلام کرده، اگر من مُردم باید من را کالبد شکافی کنند، زیرا پزشکان زندان حتی نام آمپول‌هایی که به من تزریق می‌کنند را نمی‌گویند و من اطلاع ندارم چه داروهایی وارد بدن من می‌شود
محمد رضا پور شجری نیز از آغاز دستگیری تا به امروز سابقه دو حمله قلبی در زندان را دارد كه منجر به گرفتگي عروق وی شده و نياز وی به عمل قلب باز را دوچندان کرده است.
همچنین گزارشها حاکی از شکنجه های روحی و جسمی طی ٨ ماهی که این زندانی سیاسی در انفرادي به سر می برد ، میباشد.

محمدرضا پورشجری، وبلاگ نویس دربند که با نام مستعار “سیامک مهر”زندانی بیماری است که در تاریخ بیست و یک شهریور ماه سال هشتاد و نه بازداشت شد و در حال حاضر در ندامتگاه مرکزی کرج محبوس است.

دستگیری گروهی از نوکیشان مسیحی در اصفهان



کمیته گزارشگران حقوق بشر- بنا به گزارش منابع خبری، در ادامه فشارها و آزار نوکیشان مسیحی در ایران، تعداد دیگری از نوکیشان مسیحی در استان اصفهان بازداشت شدند. بر اساس گزارش ها، روز پنجشنبه دهم مرداد ماه ۹۲، ماموران امنیتی با حمله به یکی دیگر از کلیساهای خانگی در شهر اصفهان، با ایجاد ارعاب و تهدید افرادی که در آن محل مشعول نیایش هفتگی بودند، ضمن تفتیش محل و حاضران، خانمها صدیقه امیرخانی، صاحب محل مذکور، همچنین مهناز رفیعی و همچنین وی آقای محمدرضا پیمانی را دستگیر و به محلی نامعلوم منتقل کردند. گزارش مذکور تصریح کرد که ماموران امنیتی لباس شخصی مجهز به بیسیم و سلاح، بوده و ضمن ضبط مدارک شناسایی حاضران در محل، خاطرنشان کردند که بزودی با آنها تماس گرفته خواهد شد و همچنین از رسانه های کردن این موضوع اکیدا خودداری کنند. هنوز از محل بازداشت و وضعیت این نوکیشان مسیحی خبری منتشر نشده و پیگیری خانواده‌ها و دوستان این بازداشت‌شدگان، بی‌نتیجه مانده است. طی ماههای گذشته نیز، تعداد دیگری از نوکیشان مسیحی در استانهای فارس و اصفهان، مورد حمله و بازداشت ماموران امنیتی قرار گرفته بودند. چند روز گذشته ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، از صدور حکم ده سال حبس تعزیری برای مصطفی (محمدهادی) بردبار، شهروند نو کیش مسیحی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب خبر داده بود. دگراندیشان مذهبی و عقیدتی در ایران به ویژه نوکیشان مسیحی فارسی زبان به طور فزاینده‌ای زیر فشار و برخوردهای غیرانسانی جمهوری اسلامی قرار دارند. چندی پیش کشیش محمدرضا مدبر، سردبیر شبکه خبری مسیحیان (محبت نیوز) به خبرگزاری آلمان گفته بود: " آمار دقیقی از نوکیشان مسیحی که در شهرهای مختلف ایران بازداشت هستند وجود ندارد و برخی نوکیشان مسیحی نیز به صورت انفرادی فعالیت می‌کنند و هنگام دستگیری خبری از وضعیت این افراد منتشر نمی‌شود ولی می‌توان گفت که تعداد دقیق دستگیرشدگان ۲ یا ۳ برابر آن‌ چیزی است که اخبار آن منتشر می‌شود."

۱۳۹۲ مرداد ۱۳, یکشنبه

وحید روح بخش هنگام ورود به ایران دستگیر و به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شده است.

وحید روح بخش از معترضان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ است که به دلیل شرکت در راهپیمایی‌های اعتراضی پس از انتخابات بازداشت شده بود.



وحید روح بخش هنگام ورود به ایران در تاریخ بیست و یکم تیرماه امسال در فرودگاه بین المللی امام خمینی بازداشت و به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شده است. هنوز از دلایل بازداشت وی اطلاعی در دست نیست.
به گزارش تارنمای جرس، وحید روح بخش از معترضان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ است که به دلیل شرکت در راهپیمایی‌های اعتراضی پس از انتخابات بازداشت شده بود.
این زندانی گمنام جنبش سبز فارغ التحصیل رشته معماری است و در تاریخ ۲۹ خرداد ۸۹ در منزل شخصی خود توسط ماموران وزارت اطلاعات قزوین بازداشت و به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در زندان اوین منتقل شده است.
روح بخش پس از گذراندن دو ماه در سلول‌های انفردی در بند ۲۰۹ به قید کفالت بیست میلیون تومانی آزاد شد. اما بلافاصله در شهریور‌‌ همان سال به اتهام اجتماع و تبانی از طریق شرکت در تجمعات، در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب توسط قاضی صلواتی محاکمه و به سه سال جبس تعزیری محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدید نظر به هیجده ماه حبس تعزیری تقلیل یافت.
این زندانی سیاسی در حین بازداشت و بازجویی‌های طاقت فرسا بر اثر ضرب و شتم شدید از ناحیه گوش دچار آسیب دیدگی شد و به همین دلیل قدرت شنوایی هر دو گوش را تا حدود هفتاد درصد از دست داد و بعد از آن برای بهبود شنوایی خود مجبور به استفاده از سمعک شده است.
گفتنی است، روح بخش پس از آزادی در تاریخ هفتم مهر ماه سال ۸۹ به کشور دانمارک مهاجرت نمود.

موج بازداشتها و تعقیب فعالین سیاسی ادامه دارد ( روحانی مچکریم )



گزارش های رسیده حاکی از یورش مامورین اطلاعات به مطب دکتر علی ناظری و دستگیری و انتقال وی به بند 350 زندان اوین دارد. علی ناظری دندانپزشک و از پایه گذاران جامعه سبز مدنی ایران دارای گرایشات ملی و از فعالان جنبش سبز است که در زمینه مسایل محیط زیست و حمایت از فعالین حقوق بشر فعالیت می کرد. وی که ۴۰ سال سن دارد. درتاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۸۹ توسط اداره اطلاعات سپاه بازداشت و مدت ۴۰ روز در سلول های انفرادی بند دو الف بازداشت بود که با سپردن وثیقه آزاد شد.
یکی از گزارش های رسیده دیگر مربوط دستگیری یکی از مهندسان پالایشگاه اصفهان و انتقال او به زندان انفرادی شهر اصفهان می باشد. وی که بهنام خدادادی نام دارد به بند الف زندان مرکزی اصفهان که توسط بازجویان وزارت اطلاعات اداره می شود، منتقل گردیده است. در همین ارتباط ماموران وزارت اطلاعات با یورش به منزل پدری نامبرده برخی از اسناد و وسائل شخصی این جوان 28 ساله را جمع آوری و با خود بردند.
دامنه ی بازداشت های خودسرانه طی چند هفته های اخیر موجی از اعتراض های فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران را در برداشته است و آنها خواستار مداخله کمسیر عالی حقوق بشر و گزارش گر ویژه سازمان ملل جهت پیگیری به وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران شده اند.

در همین حال گزارش دیگری حکایت از هجوم ماموران وزارت اطلاعات به منزل پدری یکی از روزنامه نگاران و فعالین حقوق بشر در شهر چالوس را دارد. برپایه این گزارش مامورین وزارت اطلاعات بامداد روز یکشنبه ۹ تیرماه 92 با یورش به منزل پدری آرش عظیم دوست، قصد دستگیری این فعال حقوق بشر را داشتند که با نبود وی در خانه مواجه شدند. آنها پس از جستجوی خانه کامپیوتر و برخی از وسائل شخصی نامبرده را ضبط و با خود بردند. پدر آرش عظیم دوست نیز مدت 2 ساعت مورد بازجویی مامورین وزارت اطلاعات قرار گرفت و سپس آزاد شد. 

۱۳۹۲ مرداد ۱۰, پنجشنبه

بيانات خامنه ای درباره فتنه , اتمام حجت با روحاني و مجلس بود ( فتنه‌گران راهی جز عذرخواهی ندارند)



چهار سال از حوادث سال 88 و فتنه‌انگيزي متوهمان تقلب در انتخابات دهم رياست جمهوري گذشت. امروز اكثر مردم به واقعيات آن اتفاقات پي برده‌اند و همه متوجه ظلم عميق و جرم بزرگ فتنه‌گران شده‌اند.

چهار سال از حوادث سال 88 و فتنه‌انگيزي متوهمان تقلب در انتخابات دهم رياست جمهوري گذشت. امروز اكثر مردم به واقعيات آن اتفاقات پي برده‌اند و همه متوجه ظلم عميق و جرم بزرگ فتنه‌گران شده‌اند. در اين مدت بارها و بارها به اين افراد از سوي دسته‌هاي مختلف مردمي و نمايندگانشان تذكر داده شد كه براي بازگشت به عرصه سياسي كشور، از رهبري و مردم عذرخواهي و با توبه به درگاه پروردگار به اشتباهات خود اعتراف كنند. فتنه‌گران اما هر بار با توجيهي و دليلي و اتكال به باقي‌مانده اپوزيسيون داخلي و خارجي، سعي كردند منطقي براي خود و ديگران بتراشند و براي افكار عمومي اينطور وانمود كنند كه ما در سال 88 بهترين كار را كرديم و آنان كه اشتباه كردند، افراد مقابل ما بودند. طلبكاري اين عده در عين بدهكاري به كل ملت در حالي است كه بارها مورد تشويق مقامات عالي رتبه امريكا، انگليس و اسرائيل و ساير دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامي قرار گرفته‌اند و در برهه‌اي از زمان برخي تحريم‌ها به بيان رسمي بيگانگان، در دفاع و پشتيباني از آشوبگران به تصويب رسيد.
خسارت‌هاي اين عده به منافع ملي به قدري بود كه اگر ادامه مي‌يافت هيچ بعيد نبود امروز كشورمان در منجلابي گرفتار مي‌شد كه متأسفانه در خصوص برخي از كشورهاي منطقه شاهديم؛ رو در رويي گروه‌هاي مختلف مردمي و آتش زدن به تمام ذخيره‌هاي نظام يعني نابودي انقلاب اسلامي و محو آينده در غباري از احتمالات و اما و اگرهاي برآمده از آتش فتنه. حاميان فتنه با آنكه خود متوجه اشتباهاتشان شده‌اند و همانگونه كه رهبر معظم انقلاب در ديدار اخير با دانشجويان ضمن انتقاد به عذرخواهي نكردن اين افراد، فرمودند: «در جلسات خصوصى مي‌گويند ما اعتراف مي‌كنيم كه تقلب اتفاق نيفتاده بود» اما همچنان قصد عذرخواهي به صورت علني و رسمي ندارند چراكه تصور كرده‌اند مي‌توانند به راحتي و بدون عذرخواهي بار ديگر در عرصه‌هاي مختلف حكومتي و حاكميتي حاضر شوند و درباره چگونگي پيشبرد اهداف انقلاب، تئوري پردازي و گفتمان‌سازي كنند! اما آيا چنين تصوري براي كساني كه نظام جمهوري اسلامي را تا لبه پرتگاه بردند، محقق خواهد شد؟
در اين ارتباط برخي از كارشناسان مسائل سياسي اظهارنظر كرده‌اند كه در ادامه مي‌خوانيم.
بيانات رهبر انقلاب درباره فتنه اتمام حجت با روحاني و مجلس بود
حجت‌الاسلام علي ثمري با تأكيد بر اينكه بيانات مقام معظم رهبري درباره فتنه به نوعي اتمام حجت با رئيس‌جمهور منتخب و مجلس در خصوص دولت آينده بود، گفت: هدف نهايي فتنه ۸۸ براندازي نظام بود كه عده‌اي نيز در اين ميان بازي خوردند.
اين كارشناس مسائل سياسي در گفت‌وگو با فارس، با اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجويان مبني بر رفتار نانجيبانه فتنه‌گران در سال88 در خصوص امكان حضور آنها در عرصه قدرت اظهار داشت: اين موضوع به ميزان برداشت رئيس‌جمهور منتخب از حاكميت ديني باز مي‌گردد كه در جامعه اسلامي ولي فقيه فصل‌الخطاب است.
ثمري با تأكيد بر اينكه براي مشخص شدن ديدگاه رئيس‌جمهور فعلاً بايد صبر كرد تا گذر زمان اين موضوع را مشخص كند، ادامه داد: سخنان مقام معظم رهبري درباره فتنه به نوعي اتمام حجت ايشان با رئيس‌جمهور و مجلس در خصوص دولت آينده بود.
اين كارشناس مسائل سياسي با بيان اينكه هدف نهايي فتنه 88 براندازي نظام بود كه عده‌اي نيز در اين ميان بازي خورده و به مهره دشمن تبديل شدند گفت: آنها در عين حال هيچ گاه از مردم به خاطر رفتار نانجيبانه‌شان عذرخواهي نكردند.
وي درباره لزوم محاكمه سران فتنه به دليل ادعاي تقلب در سال 88 يادآور شد: تفاوت رأي روحاني كه باعث شد وي در جايگاه رئيس‌جمهور منتخب قرار گيرد، تنها 260 هزار رأي بود و اين نشان دهنده اوج سلامت نظام انتخاباتي كشور است در حالي كه در سال 88 تفاوت رأي 11 ميليون بود بنابراين چطور ممكن است كه تقلب صورت گرفته باشد و آنها امروز ساكت شده‌اند. ثمري با تأكيد بر اينكه تعبير «غيرنجيبانه» كه رهبري براي فتنه‌گران به كار بردند مصداق واقعي رفتار آنها است، افزود: بحث محاكمه سران فتنه به مجموعه نظام باز مي‌گردد چراكه آنها با بي‌تدبيري و نافهمي خود يك كشور و ملت را به مخاطره انداختند، بنابراين اگر قوه قضائيه شواهد كافي از همگامي آنها با دشمن ارائه دهد در فضايي بدون التهاب محاكمه خواهند شد.
بازگشت فتنه‌گران مورد پذيرش
مردم نيست
حجت‌الاسلام حسين ابراهيمي نيز در اين باره گفت: بنده از نمايندگاني بودم كه نامه ارسالي به قوه قضائيه براي محاكمه فتنه‌گران را امضا كردم و معتقدم فتنه‌گران بايد محاكمه شوند.
اين عضو جامعه روحانيت مبارز در ادامه به فرمايشات مقام معظم رهبري در ديدار دانشجويان اشاره كرد و اظهار داشت:‌كاري كه فتنه‌گران در سال 88 انجام دادند يك عمل بسيار سنگين بود. معتقدم همين كه نظام مقدس جمهوري اسلامي به آنان اجازه ادامه حيات داده خدمت بزرگي به آنان بوده است.
وي افزود: فتنه‌‌گران دست به ساختارشكني و خونريزي زدند و به مقدسات توهين كردند و اگر نجابت و عقلانيت، خردجمعي و رهنمودهاي مقام عظماي ولايت نبود وضعيتي بهتر از مصر نداشتيم.
عضو جامعه روحانيت مبارز با تأكيد بر اينكه فتنه‌گران در سال 88 مي‌خواستند كار نظام را يكسره كنند، گفت: اينكه امروز فتنه‌گران بخواهند به عرصه قدرت بازگردند نه مورد پذيرش مردم است و نه خداوند يكتا. چراكه جامعه جنايات آنان را فراموش نمي‌كند. وي در پايان تأكيد كرد: فتنه‌گران امروز خودشان نيز اعتراف مي‌كنند در سال 88 تقلب نشده است بنابراين كساني كه چنين دروغي به جامعه و نظام مقدس جمهوري اسلامي وارد كرده‌اند قطعاً بايد محاكمه شوند.
مؤثرين فتنه مسلماً در دولت تدبير و اميد جايي نخواهند داشت
يكي ديگر از اعضاي جامعه روحانيت مبارز نيز تأكيد كرد: با اينكه تركيب دولت جديد هنوز مشخص نيست اما مسلم است افرادي كه در فتنه نقش داشتند هرگز در دولت جديد جايي نخواهند داشت. حجت‌الاسلام سيد رضا اكرمي درباره سخنان مقام معظم رهبري در خصوص رفتار غيرنجيبانه مدعيان تقلب در سال 88 اظهار داشت: صحبت‌هاي رهبري شفاف و مورد قبول است؛ ‌رفتار آنها را نيز دادگاه بايد بررسي كند هرچند با حفظ آن مواضع و تا زماني كه جبران و ترميم نكنند نمي‌توانند به صحنه بازگردند.
اكرمي در خصوص ‌ عذرخواهي نكردن فتنه‌گران سال 88 از مردم گفت: داستان سال 88 كاملاً روشن بوده و اگر لازم است دادگاه بايد در اين زمينه رسيدگي كند يا به افكار عمومي واگذار شود.

وي افزود: تركيب دولت جديد مشخص نيست اما مسلم است افرادي كه در فتنه نقش داشتند هرگز در دولت جديد جايي نخواهند داشت. 

بازهم استعمار پیر بوی کباب را حس کرد ... بابا اینجا خر داغ میکنند !

ویلیام هیگ طی تماس تلفنی به علی اکبر صالحی اعلام همکاری کرد !!!

وزارت امور خارجه بریتانیا اعلام کرد ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه این کشور در تماس تلفنی خود با علی‌اکبر صالحی، همتای ایرانی خود گفته است بریتانیا خواهان بهبود روابط با ایران است.
به گزارش آسوشیتدپرس ویلیام هیگ به صالحی گفته است بهبود روابط دو کشور “گام به گام” و بر پایه “عمل متقابل” صورت گیرد.
وزیر خارجه بریتانیا همچنین خواهان رفع نگرانی‌های غرب درباره برنامه اتمی ایران شده و افزوده حاضر است با صالحی در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل در ماه سپتامبر دیدار کند.
روابط ایران و بریتانیا در سال‌های اخیر به‌ویژه پس از حمله دو سال پیش به سفارت بریتانیا در تهران به تیرگی گرایید و این کشور ضمن بستن سفارت خود در ایران دیپلمات‌های ایرانی را نیز از بریتانیا اخراج کرد.