دردنامه یک زندانی سیاسی از زندان تبریز:
از زندانیترین زندان دنیا مینویسم٬ زندان تبریز٬ تنها زندانی که در آن هیچ حقوق بشری حاکم نیست. و سربازان و مزدورانش با پوتینهای آهنین قلب برادران و خوهرانشان را که قربانی ناعدالتی رهبران و نابرابریهای اجتماعی گشته اند٬ لگد مال میکنند و زمین خشک را با قطرات خونشان سیراب میسازند.ای کاش چه گوارا ٬ لنین٬ گاندی و هزاران آزادیخواه دیگر در اینجا حضور داشتند و مشاهده میکردند که دشمنان وطن چه ظلمی بر فرزندانشان روا میدارند٬ چگونه کودکان و زنان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته ٬ و چگونه صدها تن اعدام شده و زیر شکنجه جان خود را از دست میدهند. یاد محمد رزمگر جوان ۲۶ سالهای که به جرم روزه خواری آنقدر شکنجه شد که جان خود را از دست داد و انگ باز شدن بسته مواد در داخل شکم به او زده شد٬ پرونده تشکیل شد ولی مزدوران قاتل آن جوان بدون هیچ محابایی همچنان به این جنایات ادامه میدهند و بیش از یکسال و نیم است که بجرم قتل عمد وفقط در شعبه ۶ بازپرسی به مبلغ ناچیزی قرار وصیغه این مزدوران بسر میبرندای کاش همه جهانیان میدانستند یک زن چگونه به جرم زنای محصنه اعدام شده و حکم سنگسار برایش صادر میشود ولی آنی که جوانان وطن را بخاک و خون میکشد٬ در هیچ دادگاهی محاکمه نمیشود.
ای کاش فروید زنده بود و تک تک زندانیان را مورد معاینه قرار میداد و به جهانیان میگفت چه بسترهایی برای رشد انسانیت لازم است و چه شرایطی میتواند یک انسان شریف را به قاتل و یک قاتل را تبدیل به یک انسان منزه کند٬ای کاش میدانستند شاهرخ زمانی٬ جاوید هوتن کیان ٬ اسماعیل فتاحی و... و... به جرم افشای اسرار این جهنم و کشتارگاه رژیم دیکتاتوری چه زجری در این زندان کشیدهاند.ای کاش این زندان تبدیل به موزه شکنجه میشد و تاریخ و فقط در اوراق تاریخ و اذهان این جنایات میماند و دیگر ادامه نداشت. چه بگویم! از سکینه محمدی آشتیانی بگویم٬ زهرا پورساعی٬ علی ساعی٬ محمد رزمگر و.... بد نیست کمی به عقب برگردیم به دهه اول انقلاب جنایات و کشتاری که رژیم در این زندان انجام داده موسوی تبریزی٬ گوزلی٬ رسول چگان و یزدانی رییس زندان و.. و مزدوران دیگری که به خاک و خون کشیدهاند در این زندان انسانهای پاک و منزه و دخترانی که فقط به خاط یک برگ نشریه کار تیرباران شدند٬ آری پندار احمقانهای که اگر باکره باشند بعد از مرگ به بهشت میروند و این جنایتکاران دست به... زدهاند.
آری از نقطه نقطه این کشتارگاه خون میچکد و امروز نیز با اعدام و.. این جنایات ادامه دارد.
ای کاش ماهم در زمان خود یک حیدرخان داشتیم تا از بناها و قاطر فروشان وطن هزاران ستارخان و باقر خانها ساخته تا این اسطورهها قلب آهنین دشمنان وطن را دریده و شرایط نو بنا کنند تا همه بتوانند چون انسانی پاک در شرایطی برابر به حیات خود ادامه دهند ٬ای کاش....
دلمان به درد آمد ... دروغ چاخان ...اخر چقدر تلاش برای فریب دا دن مردم در مورد یکی از این زندانی های مبارز به نام اسماعیل فتاحی بروید در اینترنت بچرخید ببینید او زندانی سیاسی هست یا یک دیوانۀ چاقوکش ؟ ببینید او به چه جرمی در زندان بوده است ؟ سو استفاده و شعر بافی هم حدی دارد . این بابا زده شوهر یک خانم را که به او نظر داشت لت و پار کرده . در زندان هم مشغول حال کردن بود . به کمک و اغماض قاضی هم تخفیف در خسارتش دادند و با کمک ننه بابای کارگر و این و آن آمده بیرون حالا از این جا می خواهد خودش را سیاسی جا بزند . با کدام سواد و شعور ؟ با لات بازی و چاقو کشی ؟ عجب دارد به خدا
پاسخحذفیک پاسبان دو بچه خوشگل را گرفته بود و می برد کلانتری ....ساری قلی خان دید بچه ها خیلی خوشگلند خودش را رساند به آنها و به پاسبان گفت : ما سه تا را با هم کجا می بری ؟ این بابا خودش را چپانده بغل دو نفر که ان دو نفر هر چه باشند این بابا را دم در خانه شان به عنوان نوکر نمی کارند ....
پاسخحذفیک پاسبان دو بچه خوشگل را گرفته بود و می برد کلانتری ....ساری قلی خان دید بچه ها خیلی خوشگلند خودش را رساند به آنها و به پاسبان گفت : ما سه تا را با هم کجا می بری ؟ این بابا خودش را چپانده بغل دو نفر که ان دو نفر هر چه باشند این بابا را دم در خانه شان به عنوان نوکر نمی کارند ....
پاسخحذف